محل تبلیغات شما




                           بنام خدای بی همتا

                 ❤ "عشق؛ بزرگترین راز بقا" ❤

              گر تو می خواهی که شقاوت کم شود
              جهد کن تا عشق افزون تر شود

عشق شوریست برای پیوستن، و تنها کار بی چرای عالم.
وقتی عشق فرمان می دهد مُحال سر تسلیم فرو می آورد. عشق آنست که ضرباتش برای نخستین بار انسان، نگاه هایش که همواره در غیر خود و بیرون از خود مشغول است به خود باز می گردد.
 اگر عشق از انسان گرفته شود به موجودی عاری از مایه و هدف مبدل می گردد.
عشق آنست که در آن نیاز به نقاب زدن نیست و اگر این چنین شد؛ آنگاه آدمی عشق را نخواهد شناخت. هر کجا انسان واقعی وجود داشته باشد، نفس، ذهن و افکارش را انداخته باشد او یک آیینه است، یک عاشق است.
آنچه که مخالف عشق است را باید بیرون انداخت.
توانایی عشق ورزیدن هنر بزرگیست.
"جولیان پاتریک بارنز"  نویسنده و منتقد ادبی انگلیسی می گوید: " طریقه درست عشق ورزیدن همین است؛ بی هراس، بی حد و مرز، بی اندیشه ی فردا و سپس بی پشیمانی ‌.

برای این کار نیاز است تا درون انسان پالایش گردد. اگر او توانست بدون توقع محبت بورزد و کمی و کاستی های مقابل را بپذیرد و او را همانگونه که هست بشناسد و بپذیرد؛ عشق را شناخته است. زندگی با عشق غنی تر می شود. همه چیز و همه کس را منحصر به فرد می کند.
 قابل جایگزینی نیست. عشق به خود انسان، به زندگی و به اهداف مفهوم خواهد بخشید. انسانی که عشق را در دلش نهادینه کرده است؛ خودخواه نیست، خیرخواه است. بیشتر از خود به دیگران توجه دارد و بی دلیل شادمان است و نشاط، انگیزه و عشق را به دیگران هدیه می دهد. عشق یعنی نفس، شهوت ، طمع و حرص را از بین بردن. شاعر می گوید:

شود گر كس از بند شهوت رها 
به لذّات دنيا زند پشت پا
رسد عاقبت بر نعيم بهشت‏
خوش آن كس كه دنيا به دنيا بهشت‏

روزی حضرت علی (ع) در جمعی نشسته بودند و فرمودند:" گروهی بهشت می جویند، اینان سودجویانند و طماع. گروهی بیم دوزخ دارند و اینان عاجزند و ترسو. و گروهی بی طمع بهشت و بیم دوزخش می خواهد عشق بورزند و اینان آزادگانند و آزاد".

عشق چون تنفس روح است. وقتی زنده خواهی ماند و زندگی را واقعن زندگی می کنی؛ که عاشق باشی.
نادر ابراهیمی داستان نویس و رومه نگار معروف ایرانی در وصف عشق چنین گفته است:
آن کس که شتاب دارد؛ عاشق نیست، تشنه‌ای‌ست که معشوق را چشمه‌ی آب شیرین تصور کرده است .
وقتی دوید و رسید و نوشید و ورم کرد، رها می‌کند و می‌رود .
"محبوب" ، چشمه‌ی آب شیرین نیست .

" هوای خنک دم صبح است".

گاهی سر در نمی آورم! چطور می توان طور باید و شاید عشق را تصویر کرد؟ چطور می توان بیان کرد؟
فرق فاحشی بین عشق های امروزی و واقعی و خدایی وجود دارد.
به اعتقاد مولانا عشق یکی از اصول تکوین عالم، منشاء، مبدا و حیات است و عشق وصف خداست که عقل از وصف آن عاجز است. مولانا عشق را بزرگترین راز حیات و انگیزه زندگی می پندارد. مولانا می گوید:
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل مانم از  آن
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
گر چه تفسیر زبان روشن گر است
گر چه عشق بی زبان زان خوش تر است

عشق وابستگی نیست! آزادی است. عشق و نفس دو روی یک سکه است. انسان عشق پرور تصاحب را نمی پذیرد. اما نفس پرور همیشه طرفدار طمع، کسی را اسیر گرفتن، آن را تصاحب کردن و تحمیل کردن نظریات خود بر مخاطب است.
عشق نور درون است. و این پدیده زیبا و نعمت خداوندی زمانی عمیق می شود که انسان به خودشناسی برسد. آنگاه از با هم بودن که چه از تنها بودن هم لذت خواهد برد.
نمی توانم عشق را آنگونه که باید توصیف کرد؛ توصیف کنم اما عشق واقعی توقع ندارد، بی نیاز است. قابل اعتماد و اطمینان است. نمی دانم عشق آدمیان چگونه عشقی است جز عشق به پد❤ر. ما❤در که جای خود را دارد، عشق به   خو❤دم. خداوند عشق آفرین که خود نام دیگر عشق است. چه معشوقه های دلارام و زیبایی بودند و هستند. چنان عشق را در قلب نهادینه کردند و چنان مثل کوه پشتت ایستاده اند و استوار نگهت می دارد که می توانی در برابر هزاران مشکلات سر تسلیم فرود نیاوری و هنوز هم بگویی؛ "من از عهده اش بر می آیم".
بی عشق هیچ رنگی دیدنی نیست. هیچ چهره ای دیدنی نیست و هیچ منظری تماشایی نیست. زیرا آنجا که عشق غائب است گویا همه چیز غائب است.

"ریحانه نیکزاد"

عشق بزرگترین راز بقا

عشق ,بی ,زندگی ,انسان ,نمی ,هم ,عشق را ,می گوید ,بزرگترین راز ,است و ,می دهد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حرفهای جا مونده